چرا آمریکا به مصدق پشت کرد؟
به گزارش وبلاگ آقای رضایی، خبرنگاران: وقتی آمریکا از سهیم بودن در نفت ایران و تأمین منافع خود توسط انگلیس مطمئن می گردد، از حمایت مصدق دست برداشته و بسترهای کودتای 28 مرداد را فراهم می نماید.
به گزارش گروه رسانه های دیگر وبلاگ آقای رضایی،از زمان کودتای 28 مرداد 1332 تاکنون در رابطه با سیاست آمریکا در قبال ایران، مقالات و کتاب های مختلفی نوشته شده است. مروری بر این کتاب ها نشان می دهد که بیشتر آن ها در مورد خط مشی آمریکا در مورد ملی شدن صنعت نفت، معتقد هستند که این کشور در ابتدا با ملی شدن صنعت نفت موافق بوده، اما در میانه نخست وزیری مصدق، سعی کرد بین ایران و انگلستان میانجی گیری کند و در نهایت، به دلیل ترس از به قدرت رسیدن کمونیست ها در ایران، با انگلیس همدست شده و کودتای 28 مرداد را به راه انداخت. در این میان، به نظر می رسد چیزی که در این تحلیل ها کمتر به آن توجه شده نقش نفت و اهمیت آن برای آمریکاست. این نوشتار درصدد است تا به آنالیز این مهم بپردازد.
صندلی نفت در سیاست آمریکا
بعد از اتمام جنگ دنیای دوم، آمریکا بیش از پنجاه درصد نفت دنیا را مصرف می کرد. در آن مقطع، هنوز فراورینمایندگان نفت در دنیا محدود بودند. از این رو، نزدیک به 66 درصد از نفت دنیا در خاورمیانه فراوری می شد. با این حال، در بین کشورهای خاورمیانه، عربستان، عراق و ایران، بیشترین ذخایر نفتی را داشتند.(1)
یکی از استراتژی های آمریکا بعد از اتمام جنگ دوم دنیای، تسلط بر منابع نفتی مناطق مختلف بود. در حقیقت کنترل منابع نفتی نقش کلیدی را برای آمریکایی ها ایفا می کرد. در این میان، منابع نفتی مناطقی نظیر خلیج فارس، به دلیل ارزان بودن و فراوانی، به شدت مورد توجه آمریکا قرار گرفته بود؛ به گونه ای که این کشور اگر تا سال 1948 صرفاً به دنبال تضمین جریان نفت خاورمیانه بود، از این به بعد، تسلط بر این منابع به عنوان بخشی از استراتژی امنیت ملی آمریکا درآمد.
با این حال، یکی از بزرگ ترین موانع آمریکا در تحقق این هدف، قرارداد انگلیس با ایران و عراق بود که باعث شده بود در عمل، کنترل نفت این دو کشور با هزینه اندکی در دستان انگلستان باشد. آمریکا در این زمان کوشش کرد با مقامات این سه کشور وارد مذاکره شده و بسترهای لازم برای تسلط بر منابع نفتی خلیج فارس را فراهم کند.
در این راستا، در سال 1950، وزارت خارجه آمریکا طرح کاهش مالیات از چهار شرکت بین المللی نفتی آمریکا را عنوان نمود. براساس این طرح، شرکت آرامکو می توانست در قبال حق الامتیازی که به عربستان می پرداخت، از میزان مالیاتش در آمریکا کسر گردد. این مسئله باعث شد تا این شرکت بتواند قراردادی براساس سود 50-50 با دولت عربستان منعقد کند. البته دولت آمریکا در همین زمان به عربستان اظهار داشت که مبلغ 50 میلیون دلاری را که از شرکت آرامکو دریافت نموده است، در واقع باید یاری آمریکا به دولت خود تلقی کند.(2)
آمریکا هم زمان با پیگیری برای تسلط بر نفت عربستان، کوشش های خود را متوجه نفت ایران نیز کرد. در این راستا، وزارت خارجه آمریکا طرحی مطالعاتی تهیه و در آن با ذکر خطرهای کمونیست در خاورمیانه به انگلستان پیشنهاد نموده بود که با افزایش سهم کشورهای منطقه از درآمد نفتی، باعث بهبود شرایط مالی این کشورها و در نتیجه کاهش فقر در آن ها بگردد تا به این ترتیب، خطر تسلط شوروی بر منابع نفتی خلیج فارس کاهش بیابد.(3)
آمریکا حامی کشورهای نفت خیز می گردد!
این پیشنهاد در ابتدا شاید حمایت آمریکا از کشورهای نفت خیز جلوه کند، اما اگر به شرایط انگلستان در آن موقع توجه کنیم، بهتر می توانیم به لایه های پنهان این پیشنهاد پی ببریم. انگلستان بعد از جنگ دوم دنیای، به دلیل بمباران های آلمانی ها و مخارج جنگ، دچار هزینه های سنگینی شده بود؛ هزینه هایی که تأمین آن ها بدون اتکا به منابعی که این کشور در سایر قاره های دنیا داشت، امکان پذیر نبود.
به عنوان مثال، درآمد انگلستان از درآمد حاصل از فروش نفت به طور سالانه حداقل 1200 میلیون پوند می شد و تراز تجاری انگلیس فقط به کشورهای شرق کانال سوئز، سالانه 400 میلیون پوند به نفع این کشور می گشت. همچنین سرمایه گذاری در خلیج فارس سالانه 250 میلیون پوند نصیب انگلستان می کرد.(4)
در شرایطی که انگلیس به شدت به درآمدهای نفتی خلیج فارس احتیاج داشت، پیشنهاد آمریکا در صورتی امکان تحقق داشت که سرعت نوسازی در این کشور کُند گردد و حاضر گردد آمریکا را در عواید نفت خلیج فارس شریک کند.
در این مقطع بود که مبارزات ملی شدن نفت در ایران جریان داشت. آمریکا در این مقطع، با انتقاد از مواضع انگلیس، از این دولت می خواهد در قرارداد نفتی خود با ایران تجدیدنظر کند. آمریکا در این زمان به مذاکرات بسنده نکرد و با عقد قرارداد شرکت آرامکو با عربستان، که برپایه تقسیم 50-50 عواید نفت بود، باعث شد تا مواضع انگلستان در مذاکرات با ایران تضعیف شده و این دولت نتواند از موضع دست بالا با ایران مذاکرات را ادامه دهد.
در این مقطع، مطبوعات آمریکا در حمایت از مصدق، نخست وزیر وقت، مطالب زیادی را منتشر می کردند. واشنگتن پست در این باره نوشت: ایرانی ها کمپانی نفت را به چشم یک کشور در شکم یک کشور مصیبت زده و بلادیده و مظهر مجسم فقر خود می بینند. بنابراین آنان تنها راه نجات را ملی کردن منافع نفت می دانند. روزنامه نیویورک تایمز در این زمان نوشت: اگر ایالات متحده از مصدق پشتیبانی نکند، حیثیت آمریکا در ایران و سراسر خاورمیانه به خطر می افتد.(5)
بعد از اینکه انگلستان نتوانست دولت مصدق را از راه های مختلف سرنگون کند، در نهایت راضی شد تا آمریکا را در نفت ایران شریک کند. از این رو، شاهد هستیم که از یک مقطع زمانی، دیگر آمریکا نه تنها از ملی شدن نفت حمایت نکرد، بلکه با ندادن وام به ایران، کوشش کرد تا با فشار مالی، ایران را مجبور کند با انگلیس کنار بیابد. در نهایت، سرسختی مردم ایران در دفاع از ملی شدن نفت و کوتاه نیامدن در مقابل خواسته های انگلیس، باعث شد تا آمریکا و انگلستان طی نقشه ای، کودتای 28 مرداد را طراحی و اجرا نمایند. اما بعد کودتای 28 مرداد، قرارداد جدید نفتی سعی شد به گونه ای منعقد گردد که منافع نفتی آمریکا را به خوبی تأمین کند.
برای پی بردن به چگونگی انعقاد قرارداد نفتی ایران با کنسرسیوم و تأمین منافع آمریکا در این قرارداد، باید به نقش این کشور در رسیدن امینی به وزارت دارایی اشاره کنیم. براساس شواهد تاریخی، دخالت آمریکا موجب شد تا امینی به وزارت دارایی بعد از کودتا منصوب گردد؛ مسئله ای که باعث شد تا راستا انعقاد قرارداد به نفع شرکت های آمریکایی تمام گردد.
در این رابطه، مهدی پیراسته درباره وابستگی امینی به آمریکا می گوید: شاه سه روز پس از سقوط مصدق، به ایران بازگشت. تمام سفرا در فرودگاه از ایشان استقبال کردند. از من خواست که چند روز بعد، ملاقاتش کنم. از ترکیبات هیئت دولت، به ویژه از یکی از انتصابات که تصور می کرد به توصیه آمریکایی ها صورت گرفت، (امینی، وزیر دارایی)، ناراضی بود. پرسید چرا آمریکایی ها به این انتصاب علاقه مندند؟ پاسخ دادم که من عضویت آن فرد را در دولت پیشنهاد نکردم و اگر تبعه دیگری از ایالات متحده چنین توصیه ای نموده، بدون اطلاع من بوده است.(6)
در قرارداد معروف کنسرسیوم، که بعد از کودتای 28 مرداد، بین علی امینی، وزیر امور مالی و دارایی زاهدی، با نماینده کنسرسیوم نفت (شخصی به نام پیچ) منعقد شد، بخش زیادی از نفت ایران به شرکت های آمریکایی داده شد. بدین ترتیب، بعد از کودتای 28 مرداد 1332، آمریکا از یک بازیگر فرعی در صحنه نفت ایران به یک بازیگر اصلی بدل شد؛ به طوری که طی دو دهه بعد توانست به صندلی مسلط در نفت ایران تبدیل گردد.
فرجام سخن
مروری بر رفتار آمریکا در قبال ملی شدن صنعت نفت نشان می دهد که این کشور برخلاف تصور بعضی از محققان، اگر هم در ابتدای ملی شدن صنعت نفت، از ایران حمایت می نموده است،این کار نه به دلیل حمایت از حقوق ایران، بلکه برای تحت فشار قرار دادن انگلیس برای به رسمیت شناختن منافع نفتی این کشور بوده است.بر این اساس، وقتی که آمریکا از تأمین منافع خود توسط انگلیس مطمئن می گردد، از حمایت مصدق دست برداشته و بسترهای کودتای 28 مرداد را فراهم می نماید.() پی نوشت ها
1. سعید میرترابی، مسائل نفت ایران، انتشارات قومس، چاپ سوم، 1386، ص 19. 2. رابرت د.شولزینگر، دیپلماسی آمریکا در قرن بیستم، ترجمه رفیعی مهرآبادی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379، ص 426.
3. غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، شرکت سهامی انتشار، 1373، ص 34. 4. همایون الهی، خلیج فارس و مسائل آن، نشر قومس، چاپ سیزدهم، 1390، ص 258.
5. مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول، ترجمه غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 165. 6. ایرج امینی، بر بال بحران، نشر ماهی، 1388، ص 101.
محسن موسوی زاده
منبع: برهان
وبلاگ آقای رضایی: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای بازنشر می گردد.
منبع: تسنیم