مردی که از تابوت مرگ زنده بیرون آمد
به گزارش وبلاگ آقای رضایی، شعبده بازها می توانند کارهای خارق العاده و جالبی انجام دهند، این طور نیست؟ کارهایی که در نگاه اول شاید غیرممکن به نظر برسند. ولی وقتی از راز آن پرده برداشته گردد، می بینیم چندان هم مشکل نیستند و شاید ما هم با کمی تمرین بتوانیم همین کارها را حتی بهتر از آنها اجرا کنیم.
به گزارش وبلاگ آقای رضایی،همه تماشای حقه های شعبده بازی را دوست دارند و کریس آنجل به راستی از برترین شعبده بازان است. او اجراهای منحصر به فرد خودش را دارد و با به کارگیری شیوه های نوین توانسته رنگ و لعاب مدرن تری به حقه های قدیمی بدهد و هیجان کارهایش را بیشتر کند.
تابوت مرگ
هر کاری از کریس آنجل برمی آید و برای او غیر ممکن وجود ندارد. او دائم در پی راهی تازه برای مجذوب کردن هواداران خویش است و به راستی که در این کار تا به امروز خیلی هم پیروز بوده؛ چرا که نه تنها در آمریکا و اروپا بلکه حتی در کشورهای آسیایی و خاورمیانه هم محبوبیت بسیاری کسب نموده و هواداران زیادی دارد؛ آن قدر که هواداران او حتی به جانش هم قسم می خورند! و خدا به داد کسی برسد که اگر به جناب کریس چپ نگاه کند!
کریس برای کسب معروفیت و محبوبیت هر چه بیشتر، گاه کارهای خیلی خطرناکی می نماید؛ مثلا در جعبه ای می خوابد و بعد جعبه را منفجر می نماید یا با دست های بسته شده در تابوتی می خوابد و به سمت اره های مرگ جلو می رود.
ماجرا چیست؟
کریس در یکی از برنامه هایش یک بار دیگر تصمیم می گیرد با مرگ دست و پنجه نرم کند و ترس و هیجان را باز هم به دل هوادارانش بیندازد. او در این کار بسیار خبره است؛ چرا که حتی ما هم با تماشا کلیپ هایش از پشت شیشه جعبه جادویی، پا به پای او هیجان و دلهره و ترس را تجربه می کنیم.
این بار او تابوتی چوبی را برای مرگ انتخاب نموده، با نگرانی درون تابوت می خوابد و در تابوت بسته می گردد. کریس دست هایش را از سوراخ هایی که روی در تابوت تعبیه شده، بیرون می آورد و از همکارانش می خواهد تا دست هایش را با دستبند ببندند! برخلاف مخالفت های همکارانش، کریس اصرار می نماید و آنها هم اطاعت.
حالا کریس درون تابوتی خوابیده که درش بسته است و دست هایش با دستبند به هم زنجیر شده اند. ماشین چوب بری و رنده برقی حدود 10 متر عقب تر به چشم می خورد و قرار است کریس و تابوت مرگش را ببلعد. ماشین چوب بری به قدری بزرگ و قوی است که در یک چشم به هم زدن می تواند درخت بزرگی را تکه تکه نموده و به براده های چوب تبدیل کند. واقعا کریس می خواهد از دست این هیولا نجات پیدا کند؛ آن هم با دست های بسته!؟
ماشین چوب بری را روشن می نمایند و تابوت کریس روی ریلی به سمت مرگ پیش می رود. او وقت زیادی ندارد، باید دست هایش را باز کند و از تابوت بیرون بیاید، در غیر این صورت این آخرین اجرای او خواهد بود. در آخرین لحظه دست هایش را باز می نماید ولی او را نمی بینیم که از تابوت بیرون بیاید و تابوت در دهان ماشین چوب بری فرو می رود و تکه تکه های چوب و براده از سمت دیگر ماشین درون کامیونی می ریزد. فریاد تماشاچیان بلند می گردد. آنها نمی توانند باور نمایند که کریس به دام مرگ افتاده باشد؛ آن هم با دست خودش! از کریس آنجل خبری نیست!
دقایقی در سکوت و اضطراب سپری می گردد، مجری را می بینیم که با چشمانی اشک آلود، زیر لب زمزمه هایی می نماید. مادر کریس که میان جمعیت قرار گرفته است، طاقت نمی آورد و دوان دوان در حالی که نام پسرش را صدا می زند به سمت ماشین چوب بری هجوم می برد. ولی ناگهان آنجل در کمال ناباوری و میان فریادها و ضجه های مادر و هوادارانش، از درون کامیون براده ها بیرون می آید و با فریادهایی، پیروزیتش را جشن می گیرد.
کریس چطور توانست از چنگال مرگ فرار کند؟
باز هم مرد ماسکی برای پرده برداری از این راز به داد ما می رسد و زیاد منتظرمان نمی گذارد. او می داند کریس کار چندان سختی هم ننموده و خطر چندان بزرگی را تحمل ننموده؛ بلکه موضوع خیلی ساده تر از این حرف هاست. این نمایش راز ساده ای دارد که در یک دستبند قلابی، یک در مخفی و افکت آینه خلاصه می گردد. مرد ماسکی دقیقا همین نمایش را اجرا می نماید تا به همه ثابت کند تنها کافی است کمی زیرک بوده و سرعت عمل داشته باشید، آن وقت شما هم می توانید به معروفیت برسید. البته این حقه خطرهای بسیاری هم دارد که اگر تمرین و سرعت کافی نداشته باشید گرفتار خواهید شد.
خب! مرد ماسکی هم با تابوت و دستیارانش در صحنه حاضر می گردد. درون تابوت می خوابد و دستیارانش با تفنگ های پرچ، در تابوت را پرچ می نمایند تا شبهه ای باقی نماند. دست هایش را از سوراخ بیرون می آورد و دستیارانش به آنها دستبند می زنند. ماشین روشن می گردد و تابوت به سمت دندان های رنده برقی جلو می رود و چند دقیقه بعد او نیز صحیح و سالم در میان براده های پشت کامیون ظاهر می گردد.
او راز این حقه را این گونه شرح می دهد که تابوت و پرچ های در آن واقعی اند و به راحتی نمی توان در تابوت را باز کرد. تابوت هم واقعا درون ماشین چوب بری می رود و خرد می گردد و چیزی از آن باقی نمی ماند. ولی در حقیقی بودن دستبندها شک کنید! آن دستبندها قلابی اند و با یک فشار کوچک قفلشان باز می گردد. حالا که دست های شعبده باز آزاد است، وارد مرحله بعدی می شویم: درون تابوت در دیواره کناری آن دری مخفی و لولایی وجود دارد که به سمت بیرون باز می گردد و فقط کافی است شعبده باز در زمان مناسبی، خودش را بیرون پرت کند.
می پرسید اگر خودش را به بیرون پرت کرد، پس چطور دیده نمی گردد!؟ افکت آینه که در شعبده بازی کاربردهای زیادی دارد، اینجا به درد می خورد. زیر ریل درست در نقطه ای که شعبده باز قرار است بیرون بپرد، آینه ای کار گذاشته شده که تصویر زمین را منعکس می نماید و ما دیگر از پشت آن خبر نداریم.
حالا مگر پشت آن چه خبر است؟ هیچ! فقط برای جناب شعبده باز تشکی پهن نموده اند که هنگام بیرون پریدن آسیبی نبیند. حالا به حفره اره برقی نزدیک شدیم، شعبده باز دست هایش را باز نموده و از در مخفی بیرون پریده و تابوت خالی به درون دهان هیولای بزرگ می رود و خرد و خمیر از سوی دیگر خارج می گردد. اگر با دقت به کلیپ نگاه کنید، متوجه می شوید نزدیک به دهانه اره، زیر ریل سایه ای افتاده. این همان آینه است و با گذشتن تابوت از روی ریل، آینه به لرزه درمی آید، ولی چنان درجه هیجان نمایش بالاست که همه فقط به شعبده باز محبوب خود و جانش فکر می نمایند و جزئیات دیگر را نمی بینند.
حالا شعبده باز ما بیرون از تابوت قرار گرفته و بدون اینکه کسی او را ببیند، از پشت به سرعت خودش را به کامیون براده ها می رساند، داخل می رود و منتظر می ماند. زمانی که هوادارانش را به قدر کافی متاثر کرد، آن وقت مانند قهرمانی ظاهر می گردد و پیروزیتش را جشن می گیرد. حالا که راز نمایش را می دانید، آیا باز هم از تماشا آن متحیر خواهید شد؟
داستان دو نیم کردن یک زن در پارک، واقعی یا خیالی؟
یکی دیگر از کارهای عجیب و غریب کریس آنجل، دو نیم کردن زنی آن هم در مقابل چشم تماشاچیان است! بدون هیچ وسیله ای! او طبق معمول در پارک به سراغ عده ای می رود و یکی از آنها را انتخاب می نماید و از او می خواهد روی نیمکت دراز بکشد. ولی بعد او را بلند می نماید و می گوید: ببخشید! قصد توهین ندارم ولی تو قدت برای این کار کوتاهه! و بعد زن بلند قدی را که دامن به پا دارد، انتخاب می نماید. او را روی نیمکت می خواباند و از دو نفر دیگر که میان جمعیت قرار دارند، یاری می گیرد.
یکی از آنها پاهای زن را می گیرد و دیگری دست هایش را. کریس بعد از کمی تمرکز از آنها می خواهد با شماره سه هر کدام دست ها و پاها را به طرف خود بکشند. هر دو باید هنگام کشیدن فشاری به یک میزان وارد نمایند. کریس آنجل آماده باش می دهد و روی کمر زن خم می گردد، نفس های عمیق می کشد و سپس با دست ضربه ای به وسط شکم زن می زند.
حالا وقت کشیدن است. دست ها و پاهای او را به صورت افقی می کشند و در برابر نگاه متحیر بینندگان و حاضران در صحنه، زن از وسط دونیم می گردد! نیمه بالایی او وحشت زده روی زمین می افتد و نیمه پایینی او روی نیمکت می نشیند. نیمه بالایی که حسابی شوکه شده است، فریادکشان با یاری دست هایش از محل نمایش دور می گردد. تماشاچیان هم از روی ترس و حیرت جیغ می کشند. باورش سخت است، حتی برای کسانی که با چشم خود آن را دیده اند. به راستی زنی جلوی چشمشان و بدون هیچ وسیله ای از وسط دو نیم شد!
آیا چنین چیزی واقعا ممکن است؟
جواب بسیار واضح است: معلوم است که چنین چیزی جز در فیلم ها ممکن نیست. جناب کریس آنجل اگر واقعا این کاره بود، همان دختر کوتاه قد را دو نیم می کرد! مگر فرقی هم دارد!؟
این نمایش حقه ای از پیش مشخص شده است. زن قدبلند در حقیقت از دو نفر تشکیل شده، قسمت بالایی بدن زن فلجی است که اصلا پا ندارد و قسمت پایینی و پاها متعلق به بندباز ماهر و زبردستی است که بدن بسیار نرمی دارد.
تا به حال فکر نموده اید چرا این زن در چنین برنامه ای دامن بلند و گشادی به پا داشت؟ مطمئنا فکر نکردید چون خیلی بااهمیت به نظر نمی رسد. ولی برای جناب کریس که با زیرکی این نمایش را طرح ریزی نموده، خیلی هم مهم است. چون دامن بلند و گشاد به بندباز این امکان را می دهد تا بدن خود را خم کند و دولا دولا راه برود، بدون اینکه کسی متوجه گردد. در این صورت به راحتی نیمه بدون پای زن فلج روی کمر بندباز قرار گرفته و جناب کریس آن را به دو نیم می نماید. این تکنیک خم شدن از نرمش های ورزش یوگاست که کریس آنجل با ذکاوت تمام از آن برای اجرای نمایشش استفاده نموده است.
دوباره که به کلیپ اجرای این برنامه نگاه کنید، متوجه غیرعادی بودن شکم زن پس از دراز کشیدن روی نیمکت خواهید شد و بعلاوه بعد از آنکه بدنش نصف می گردد، او با مهارت تمام روی دو دستش راه می رود، انگار سال هاست به این کار عادت نموده و از صحنه دور می گردد. شاید او به نیمه بدنش دیگر احتیاج ندارد که این چنین با سرعت دور می گردد! صبر کن، کجا می روی؟ بیا و پاهایت را هم ببر! بعدها این زن در یک برنامه مستند که از کانال دیسکاوری پخش می شد، به جلوی دوربین رفت و از سختی های زندگی یک معلول سخن گفت. کسانی که نمایش کریس را به یاد داشتند، او را شناختند و دست جناب کریس آنجل به همین راحتی رو شد.
منبع: همشهری آنلاین