ز گلزارِ تو ریحان می بَرم، هنرِ توجه به جزئیات در آیینه محمد علی موحد

به گزارش وبلاگ آقای رضایی، سعید رضادوست؛ او یگانه رهبرِ فرهنگیِ امروزِ ایران است. چنین گفت محمدرضا شفیعی کدکنی در وصفِ محمدعلی موحد. شفیعی کدکنی که ایده پردازِ مقوله شناور شدنِ زبان است و مطلع به اینکه ایران طی سده ها از گزاف گویی و بزرگ نمایی آسیب ها دیده است.

ز گلزارِ تو ریحان می بَرم، هنرِ توجه به جزئیات در آیینه محمد علی موحد

او با آگاهی از تمامی این ها در وصفِ موحد چنان می گوید. موحد که باز هم به تعبیرِ شفیعی کدکنی طی هفتاد سال گذشته، کمیاب ترین مصداقِ درست و راستِ روشنفکرِ عمیق و معتدل بوده است. اگر به سندیتِ شناسنامه اکتفا کنیم، دومِ خردادِ 1402، محمدعلی موحد صدسالگی را به خاتمه می رساند و، اما به تعبیرِ مولانا بلکه صد قرن است آن عبدالعلی؛ هزاری است در کالبدِ یک.

محمدعلی موحد طی یک قرن، از فرشِ بازار تا عرشِ اسرار را پیموده و برای ما و آیندگان تحفه های آن جهانی ارمغان آورده است. او با ابن بطوطه سفر ها نموده و با مولانا در دکانِ وحدتِ مثنوی به تبادل نظر نشسته و از آن الفاظِ وحی آسایِ شکّربارِ شمس الدین سخن ها در گوش نموده است. مصدّق دیده است و خوابِ آشفته نفت را برای مان روایت نموده و در کشاکشِ دین و دولت راهِ چگونه زیستن را به شهروندان و حاکمان پیشنهاد داده است.

موحد کلان نگر است و حتی در فهمِ مثنوی نیز همیشه انگشتِ تأکید بر این نکته می نهد که باید دید و سنجید که مرادِ مولانا از بیانِ این سخنان چه بوده و نباید در پیچ وخمِ آنچه به تعبیرِ زریابِ خویی علمِ شریفِ گورنگاری است گرفتار شد. او همیشه در پیِ آموختنِ اندیشه و اندوختنِ توشه برای زندگیِ معنادارِ آدمی بوده است.

از تک تکِ کلماتش نیز می توان این را دریافت، حتی آنگاه که از قانون حاکم و درس هایی از داوری های نفتی سخن به میان می آورد. از همین رو نیز هرگاه یادِ بعضی رفیقانِ رفته را می نماید، می گوید که بوی زندگی می دادند. این وصف را بار ها از او درباره داریوش شایگان شنیده ام.

اما وجه بسیار مهم محمدعلی موحد که کمتر به آن پرداخته شده است و باید در معاشرتی نزدیک تر با او، آن را دریافت، توجهِ مثال زدنی اش به انسان ها و محیط پیرامونی شان است. موحد با وجودِ اشتغالاتِ پرشمار و همه جانبه زندگی، همیشه متوجهِ جزئیات است. نکته بین است؛ نکته گیر نیست. مراقب است کدام رفیق، مدتی است کم پیداست. پیگیر است گرهِ فروبسته زندگیِ کدام آشنا کور مانده تا کاری اگر از دستش ساخته است انجام دهد.

او در آستانه صدسالگی نیز تماس می گیرد و فرامی خواندَت تا در خلوتش بنشینی و چای بنوشی و درددل کنی. او مراقب است پرسش های کنکورِ دانشگاه، زخم های روح فرسا بر جانِ دانش آموزانِ وطن ننشاند و آزرده می گردد اگر از آزردگیِ روزگارت بی خبر مانده باشد. من کیمیاگریِ استادم دکتر محمدعلی موحد را دراین دقیقه می بینم: هنرِ توجه به جزئیات.

منبع: فرارو

به "ز گلزارِ تو ریحان می بَرم، هنرِ توجه به جزئیات در آیینه محمد علی موحد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ز گلزارِ تو ریحان می بَرم، هنرِ توجه به جزئیات در آیینه محمد علی موحد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید